اولا، پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا قطعی نیست و از طرف دیگر حتی در صورت پیروزی او، با توجه به شرایط جهانی، منطقه ای (به خصوص جنگ غزه) و همچنین تجربه قبلی ترامپ در مقابل ایران، وی توانایی چندانی برای افزایش فشار بر ایران نخواهد داشت.
به گزارش امروزآنلاین؛ این روزها، یکی از مباحثِ رسانه ها، احتمال پیروزی ترامپ در انتخابات آینده ی آمریکا و تاثیر آن بر ایران و راهکارهای مقابله با آن است. به نظر می رسد گروهی با طرح این موضوع سعی دارند با بزرگنمایی تاثیر انتخابات آمریکا و شخص ترامپ، از آن در جهت منافع خود در انتخابات بهره گیرند. اما اگر بخواهیم دیدی نسبتا واقع گرایانه به موضوع داشته باشیم می توان موارد ذیل را در نظر داشت و سپس قضاوت نمود:
نکته اول، این واقعیت است که احتمال پیروزی ترامپ بیش تر از بایدن نیست. ترامپ با رفتارهای نژادپرستانه خود باعث می شود قسمتی از رای دهندگان سنتی و متعصبین نظام سرمایه داری آمریکا او را انتخاب کنند. از طرف دیگر همین امر باعث می شود سایر گروه ها ازجمله جمعیت سیاهان آمریکا و اقشار ضعیف، که جمعیت قابل توجهی نیز دارند و معمولا در انتخابات شرکت نمی کنند از او متنفر باشند و برای رای نیاوردن او به انتخابات ورود کنند. این گروه، رقیب ترامپ را، جدای از این که چه کسی باشد و تا چه اندازه توانمند است، انتخاب خواهند کرد. هدف این گروه نه پیروزی بایدن، بلکه شکست ترامپ می باشد. به عبارت دیگر حضور ترامپ باعث شرکت تعداد بیش تری در انتخابات آمریکا خواهد شد، گروهی در حمایت از او و گروه بیش تری تنها برای عدم پیروزی او شرکت خواهند کرد. نظرسنجی های اولیه پیشتازی ترامپ را با فاصله زیاد نسبت به بایدن نشان می داد، اما با گذشت زمان و نزدیک شدن به زمان انتخابات پیوسته این فاصله کاهش یافته و در بعضی از موارد حتی پیشتازی بایدن را نشان می دهد. علت، همانطور که بیان شد ورود گروه های مخالف ترامپ به عرصه انتخابات است و این احتمال وجود دارد با گسترش فعالیت های انتخاباتی ترامپ و بسته به میزان رفتارهای نژادپرستانه ی او، پیروزی بایدن را علی رغم همه ی ضعف ها و شیرین کاری ها به همراه داشته باشد.
نتیجه این که پیروزی ترامپ که بعضی آن را حتمی در نظر گرفته اند، قطعی نیست و همانطور که نظرسنجی ها نشان می دهد، رقابت بسیار نزدیک و در برخی از موارد به نفع بایدن است.
نکته دوم، پیروزی احتمالی ترامپ و تاثیر آن بر کشور ما است. برای بررسی این موضوع، لازم است چند واقعیت را در نظر داشته باشیم:
1- تجربه ترامپ از رویارویی با ایران در دوره ی قبل
2- شرایط جدید آمریکا، ایران و منطقه
3- ابزارهایی که آمریکا و ایران در اختیار دارند؛ که هر کدام بیان خواهد شد.
تجربه ترامپ از رویارویی با ایران در دوره ی قبل
ترامپ در دوره قبل با پاره کردن برجام و تحمیل فشار حداکثری بر ایران، به دنبال عقد قراردادی جدید همراه با امتیازات بیش تر بود و عملا و علی رغم تلاش های بسیار که درنهایت به التماس [1] نیز کشیده شده بود، شکست خورد و یکی از عوامل عدم پیروزی او در انتخابات قبل نیز همین موضوع بیان شده است. علاوه بر این خروج او از برجام، ضمن خدشه به اعتبار آمریکا، انتقادات بسیاری را از جامعه جهانی و همچنین در داخل آمریکا به دنبال داشت تا حدی که بعضی این عمل او را از بدترین اشتباهات سیاست خارجی در تاریخ آمریکا بیان کردند.
از طرف دیگر، این عمل نه تنها منجر به عقد قرارداد جدید و محدودیت بیش تر ایران نشد، بلکه آزادی عمل بیش تری را برای ایران در گسترش فعالیت های هسته ای خود فراهم کرد و عملا باعث شد تا کنترل آژانس بر فعالیت های ایران، که هدف اصلی برجام بود، کاهش یابد. بنابراین تجربه قبلی ترامپ در مقابله با ایران یک شکست سخت و تاریخی برای او و حتی آمریکا بود و بعید است دوباره بخواهد آن را تجربه کند. بیان می شود که او اهل شانتاژ، جوسازی و رفتارهای غیر قابل پیش بینی است؛ لیکن به نظر نگارنده او فرد باهوشی بوده و میزان هیاهو و شانتاژ او بسیار آگاهانه و با شناخت از طرف مقابل انجام می شود. در دوره قبل او مطمئن بود با این شیوه می تواند از اعراب امتیاز بگیرد و چنین هم شد، اما در مورد ایران، محاسبه او اشتباه از آب درآمد چرا که رفتار رهبر انقلاب را در ملاحظات خود لحاظ نکرده بود.
شرایط جدید آمریکا، ایران و منطقه
شرایط آمریکا نیز در این زمان نسبت به دوره ی ترامپ قابل مقایسه نیست. آمریکا از یک طرف به علت تامین هزینه های جنگ اوکران مورد نقد قرار گرفته و از طرف دیگر وضعیت وخیم اسرائیل، آمریکا را در منطقه در شرایط بسیار خاصی قرار داده است. هچنین انتقادات داخلی به حمایت آمریکا از نسل کشی اسرائیل باعث شده که آمریکا آزادیِ عمل قبلی خود را در منطقه و به خصوص در مقابل ایران و جبهه مقاومت نداشته باشد. قدرت دریایی آمریکا در جهان و به طور خاص در دریای سرخ به طور جدی به چالش کشیده شده و مطمئن است که حتی با حمله نظامی نمی تواند با آن مقابله کند، ضمن این که شرایط داخلی آمریکا اصلا زمینه ی پذیرش یک جنگ جدید را ندارد. اگر به این موارد، موضوع تایوان و چین را هم اضافه کنیم، خواهیم دید که ترامپ چاره ای ندارد جز این که با ایران کنار بیاید، همان کاری که الان بایدن در حال انجام آن است و با وجود مشکلات فراوان در حال مذاکره با ایران بوده و با بسیاری از خواسته های ایران، علی رغم عدم انعطاف ایران در قبال اسرائیل و دفاع صریح از آرمان فلسطن، تنها برای جلوگیری از وخیم تر شدن اوضاع موافقت کرده و خواهد کرد. آزادی پول های بلوکه شده و مخالفت آمریکا با صدور قطعنامه انتقادی علیه ایران در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی را می توان در همین راستا ارزیابی نمود. عدم واکنش آمریکا به موشکباران جسورانه و سنگین اسرائیل توسط ایران نیز به همین علت بود. به عبارت دیگر آمریکا ناچار است برای جلوگیری از وخیم تر شدن اوضاع، خواسته های ایران را تامین کند.
نتیجه این بند این که در صورت پیروزی ترامپ، او نیز جدای از شعارهای انتخاباتی، چاره ای جز مماشات با ایران ندارد. این موضوع را کسانی که با نظریه ی بازی ها در سیاست و استراتژی های مقابل آمریکا آشنا هستند، تایید می کنند.
ابزارهایی که آمریکا و ایران در اختیار دارند
در دوره قبل ترامپ، با دولتی در ایران روبه رو بود که تنها و مهم ترین دست آورد آن، توافقِ برجام بود. از این رو سعی داشت به هر قیمتی که شده، آن را حفظ کند. ترامپ و تیم او این موضوع را به خوبی درک کرده و از این رو می توانستند ایران را تحت فشار قرار دهند و مطمئن بودند که در صورت خروج آمریکا از برجام، دولت ایران چاره ای به جز حفظ آن ندارد و همچنین مطمئن بودند که دولت ایران برای ایجاد توافق جدید، که سخت به آن نیاز دارد، چاره ای به جز پذیرش شرایط جدید آمریکا ندارد. البته ترامپ و تیم او از توزیع قدرت در ایران آگاه بودند و می دانستند که این موضوع می تواند مخالفان جدی برجام در ایران را جسورتر کند. اما با مشاهده وضعیت نابسامان اقتصادی ایران، تقریبا مطمئن شده بودند که با افزایش تحریم ها و تشدید بحران های داخلی، مخالفان برجام را هم مجبور به پذیرش شرایط جدید خواهند نمود. چنان که ترور سردار سلیمانی را هم می توان در راستای همین سیاست افزایش فشار بر ایران ارزیابی نمود.
نکته بعد درباره ابزارهایی است که امروزه در اختیار ایران است. مهم ترین ابزار و قدرت آمریکا در تحریم ایران، ممانعت ایران از فروش نفت بود. در دولت آقای روحانی امکان فروش نفت وجود نداشت و حتی در صورت فروش، به علت تحریم های بانکی نمی توانست پول خود را وصول کند. لیکن در شرایط کنونی، ایران چند قرارداد نفتی بلندمدت امضا نموده و عملا فروش نفت خود را تضمین کرده است. همچنین افزایش توانایی دریایی ایران و کاهش نفوذ دریایی آمریکا (به خصوص در دریای سرخ) نیز توانایی ایران برای فروش نفت را افزایش داده است.
البته این بدین معنی نیست که آمریکا توانایی تحریم ایران، به خصوص در زمینه بانکی و وصول وجوه حاصل از فروش نفت، را ندارد. اما با توجه به حضور ایران در بریکس و پیمان شانگهای و همچنین وجود قراردادهای چند طرفه، بدون حضور دلار و کاهش جایگاه دلار نسبت به قبل، قدرت آمریکا در این زمینه کم تر و هزینه اعمال تحریم برای او بیش تر شده است. به یاد داشته باشیم که در تعدادی از مقالات، هزینه های زیاد تحریم ایران برای آمریکا بیان شده و حتی تلاش هایی برای برآورد آن انجام شده بود. همچنین برخی از مقالات دیگر کاهش شدید اثرگذاری تحریم ها در بلندمدت را اثبات کرده بودند. از طرف دیگر استفاده از تحریم بانکی و استفاده از دلار به عنوان ابزار تحریم می تواند به جایگاه دلار به عنوان ارز بین المللی ضربه وارد کند. گسترش فروش نفت با پولی به غیر از دلار و یا مبادله آن با طلا (و حتی رمزارزها) در بلندمدت نقش مهمی در تزلزل دلار خواهد داشت و اقتصاددانان آمریکا بارها در این خصوص و همچنین استفاده از دلار به عنوان سلاح هشدار داده اند.
علاوه بر استدلال بالا، دیدگاه دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که بیان می کند انتخابات در آمریکا تا حد زیادی مدیریت شده است و این تصمیم گیرانِ پشت پرده هستند که با توجه به شرایط و نیاز، تصمیم می گیرند چه شخصیتی در راس قرار بگیرد. مثلا زمانی که آمریکا به دنیال لشکرکشی به خاورمیانه بود، بوش برای این کار انتخاب شد. به نظر طرفدارانِ این دیدگاه، حضور اوباما و سپس ترامپ نیز در همین راستا تعریف می شود. از نظر آن ها اوباما آمده بود تا با انعقاد یک قرارداد از ایران امتیاز بگیرد و به اصطلاح، او یک هویج برای تطمیع ایران بود و پس از انعقاد برجام به یک چماق نیاز بود تا آمریکا بدون دادن هزینه، از برجام خارج شود و ایران را مجبور به پذیرش قراردادی جدید با واگذاری امتیازات بیش تر کند. ترامپ همان چماقی بود که برای این کار انتخاب شد. اما وقتی چماق ترامپ جواب نداد، هویجی به نام بایدن انتخاب شد تا او با تطمیع، ایران را وادار به دادن امتیاز کند که البته این نیز با تغییر دولت در ایران کارساز نشد.
طبق این دیدگاه، این شرایط ایران است که بر انتخاب رییس جمهور آمریکا اثر خواهد گذاشت. اگر در ایران دولتی فشل، ضعیف و دل داده ی غرب به قدرت برسد، احتمال پیروزی ترامپ و همچنین احتمال افزایش تحرم ها بیش تر خواهد شد. اما اگر دولتی مانند دولت سیزدهم انتخاب شود، رییس جمهور آمریکا مطمئنا ترامپ نخواهد بود. هرچند با توجه به تجربه ی تصمیم گیرانِ پنهان آمریکا، تجربه چماق (ترامپ) و هویج (بایدن) در مورد ایران کارساز نبوده اما می توان انتظار داشت، حضور بایدن گزینه ی بهتری برای دفاع از منافع آمریکا در منطقه باشد، چرا که شرایط منطقه اصلا تحمل افزایش تنش را ندارد. یعنی ادامه روندی که الان بایدن با دادن امتیاز به ایران، تنها برای حفظ وضع موجود و جلوگیری از افزایش تنش انجام می دهد.
البته بیان مطالب بالا به این معنی نیست که پیروزی بایدن در انتخابات آمریکا مزیتی برای ایران خواهد داشت. به طور کلی سیاست های آمریکا در مقابل ایران، به روسای جمهور آمریکا بستگی زیادی ندارد، همانطور که سیاست آمریکا در دفاع از اسرائیل، موضوعی ثابت در سیاست خارجی این کشور است. فراموش نمی کنیم که با پیروزی بایدن بعضی از خوش باوران فکر تصور می کردند که او، همانطور که در شعارهای انتخاباتی خود اعلام کرده بود، به برجام باز خواهد گشت. اما او نیز همانند ترامپ تنها درصورت گرفتن امتیازات بیش تر، حاضر به بازگشت به برجام بود. به این ترتیب، این نظریه که خروج از برجام، اساسا یک سناریوی از پیش طراحی شده برای دریافت امتیازات بیش تر از ایران بود، تقویت می گردد.
در یک جمع بندی می توان گفت که اولا، پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا قطعی نیست و از طرف دیگر حتی در صورت پیروزی او، با توجه به شرایط جهانی، منطقه ای (به خصوص جنگ غزه) و همچنین تجربه قبلی ترامپ در مقابل ایران، وی توانایی چندانی برای افزایش فشار بر ایران نخواهد داشت. همچنین شرایط ایران و منطقه، آزادی عمل بیش تری را در اختیار ایران قرارد داده است. در نهایت باید در نظر داشت که سیاست کلی آمریکا در مورد ایران تقریبا ثابت، و مستقل از پیروزی یک جناح خاص می باشد. انتخابات آمریکا با هر نتیجه ای، تاثیر چندانی بر ایران نخواهد داشت و هیاهوی بعضی از رسانه های داخلی را باید به معنای نداشتن برنامه ای برای کشور و استفاده از این ابزار جهت کسب آرا در نظر گرفت.
پی نوشت:
[1] ارسال نامه و واسطه کردن نخست وزیر ژاپن، اعلام اینکه یک خط تلفن برای تماس از طرف ایران آماده کرده، عزل بولتون (مشاور ضد ایرانی او) نمونه های آشکاری از تمنای او برای برقراری ارتباط با ایران بود.
انتهای پیام/
یک نظر بگذارید
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. قسمتهای مورد نیاز با * مشخص شده اند